امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی

تولد دوسالگی

کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنم   که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟   ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت،   چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی   شکر گویم؟     «تولدت مبارک»       تولد تولد تولدت مبارک   مبارک مبارک تولدت مبارک   بیا یه آرزو کن؛ بعدش شمعاتو فوت کن   اینم یه کیک میکی برای عزیز دلم       مامان قربون اون خنده قشنگت بره      امیر محمد و صدرا در همه حال همراهیت کردن عزیزم   ...
4 ارديبهشت 1392

نوروز 1392

لحظه تحویل سال 1392 هجری شمسی ساعت 14 و 31 دقیقه و 56 ثانیه روز چهارشنبه 30 اسفند ماه 1391 هجری شمسی لحظه سال تحویل داشتی با ماهی ها بازی می کردی و وقتی که توپ سال تحویل ترکید از خوشحالی بالا و پایین می پریدی       این هم سفره هفت سین مامان جون که خاله نگین خودش این هفت سین رو درست کرده .     اینجا هم می خوای این ماهی گلی رو بخوری.   خونه عمو احمد   رفتن به چادر های عشایری که جلو حافظیه بود.   باغ جهان نما   خونه مامان جون و خاک بازی     سیزده فروردین باغ دشتکوه &nb...
4 ارديبهشت 1392

لغت نامه امیرعلی

  اولین کلمه ای که امیر علی تونست بگه اوه در نه ماهگی بود اون این کلمه را موقعی می گه   که از یه چیزی خوشش بیاد یا می ترسه.   مثلا موقع دیدن جاروبرقی ، بخاری ، گاز ، یا اینکه گربه و یا یه صدای بلند.     دَ دَ : یعنی بریم توی حیاط. دو دو : یعنی ماشین می خوام. بَ بَ : موقع غذا خوردن با تکان دادن سر.     در آستانه سیزده ماهگی   وقتی کسی جلوش آب می خوره می گه کَن کَن ( کم کم). وقتی یه چیزی رو خیلی دوست داره می گه کُوکِله (خوشکله). بهش می گم بگو مامان میگه بابا میگم بگو مامان!!!! میگه بابا نمی دونم می خواد لج منو...
3 ارديبهشت 1392

مریض شدن امیرعلی

امان از مریضی بچه ها که آدمو رسما" از پا در میاره مامان جون چشمت روز بد نبینه از یکشنبه هفته پیش مریض شدی ... شب بردیمت بیمارستان دکتر گفت سرما خوردگی شدیده..... یه چند تا دارو برات تجویز کرد،ازاونجائی که به آنتی بیوتیک حساسیت داشتی همیشه دارو زیتروماکس برات میخریدیم ولی اون موقع گیر نیومد بابا عادل چند تا داروخانه رفت ولی پیدا نکرد به خاطر همین مجبور شدیم برات دارو دیگه ای گرفتیم  آزیترومایسین.... بمیرم یه چند ساعت بعد ازخوردن دارو همه بدنت اینجوری شد ... گل بود به سبزه نیز آراسته شد   مامان قربونت برم نمی خواستم اینجوری بشه خیلی معذرت می خوام   شیطونک...
2 ارديبهشت 1392

محرم 1391

امسال همایش شیرخواران در روز جمعه سوم آذر ماه بود. ساعت 8 صبح با بابا عادل رفتیم دنبال خاله نگین و بعد از اونجا چهار نفری رفتیم حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع). جلوی درب ورودی مجبور شدیم دوربین رو به امانت داری تحویل بدیم به خاطر همین نتونستیم عکس بگیریم. یه چند تا عکس با موبایل خاله نگین گرفتیم که هنوز نتونستم ازش بگیرم. این عکس رو خونه ازت گرفتم.       شب شام غریبان با بابا عادل و عمو احمد رفتیم دارالرحمه . وقتی داشتیم بر می گشتیم جلوی یه پاتوق سینه زنی بین الحرمین رو درست کرده بودن که این عکس هارو اونجا گرفتیم. ...
18 دی 1391

رفتن به باغ وحش

عزیز دلم این دومین عید قربان بود که ما سه تایی باهم بودیم به مناسبت این روز با بابایی و عمواحمد تصمیم گرفتیم بریم بیرون اونجا بود که عمو احمد پیشنهاد باغ وحش رو داد. اینجا باغ وحش سیروس قهرمانی یکی از پهلوان نامی دنیا هست.   سیروس قهرمانی پهلوان نامی دنیا   عزیز دلم اینجا داشتی شترها رو نگاه می کردی. حسابی از دیدنشون تعجب کردی !!!!! و تند تند میگفتی آج آج ....   تو این عکس داری مرغ های پاپَر رو نگاه می کنی و خیلی ذوق کردی.   اینجا چند تا بزغاله کوچولو بود که بهشون سلام کردی و کلی دست زدی.    این هم دستای آقا میمونه که می خواستی بهش تخم...
13 آذر 1391

شیطنت های امیرعلی

این روزها کوچولوی مامان شیطونی های زیادی انجام میده فکر کردم اگه یه خوده از این شیطونی ها رو با عکس براش نشون بدم بد نباشه.   هر وقت مامان جون داره نماز می خونه این آقا کوچولو هم باید باهاش نماز بخونه.   امیرعلی با چادر نمازش (مقتعه نماز مامان جون)   امیرعلی و نایلون   مامان الهی قربونت برم ما که از کوچیکی آرزو داشتیم دکتر بشیم این شدیم قربونت برم تو از حالا می خوای جارو کِش بشی!!!! چی میشه؟؟؟؟؟ امیرعلی و جارو     خیلی گریه کردی نمی فهمیدم چی می خوای و تند تند می گفتی کَش کَش بعد از چند دقیقه فهمیدم می گفتی کفش. امیرعلی علی و پوتین   ...
20 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد