امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

امیرعلی

لغت نامه امیرعلی

1392/2/3 9:21
870 بازدید
اشتراک گذاری

 

اولین کلمه ای که امیر علی تونست بگه اوه در نه ماهگی بود اون این کلمه را موقعی می گه

 

که از یه چیزی خوشش بیاد یا می ترسه.

 

مثلا موقع دیدن جاروبرقی ، بخاری ، گاز ، یا اینکه گربه و یا یه صدای بلند.

 

قربون اون لبهای غنچه ای

 

دَ دَ : یعنی بریم توی حیاط.

دو دو : یعنی ماشین می خوام.

بَ بَ : موقع غذا خوردن با تکان دادن سر.

 

 

در آستانه سیزده ماهگی

 

وقتی کسی جلوش آب می خوره می گه کَن کَن ( کم کم).

وقتی یه چیزی رو خیلی دوست داره می گه کُوکِله (خوشکله).

بهش می گم بگو مامان میگه بابا میگم بگو مامان!!!! میگه بابا نمی دونم می خواد لج منو در بیاره؟؟؟

یه روز بطور تصادفی دستم خورد توی سرش حالا هرکی می گه مامان چیکارت کرد زود دستشو

می ذاره رو سرش.

وقتی دست و پاهش به مبل یا دیوار یا یه جای دیگه می خوره زود دستشو میذاره رو سـرش و

اشاره به من می کنه.

 

  

در آستانه چهارده ماهگی

 

به خوشکله جدیدآ میگه کوشششششششش کِله

ازش میپرسیم ساعت چنده: میگه دَ (ده)http://www.khavaranshop.com/ 

خرید پستی از خاوران شاپ

چندتا مامانو دوست داری میگه: دَ تا (ده تا)

چندتا شیر می خوای: دَ تا (ده تا)

 

  

 در آستانه پانزده ماهگی

 

روز تولد حضرت زهرا اولین باری بود که سلام کردن رو یاد گرفت.

برای اولین بار بود که امیر علی رو بردیم پابوس امام رضا(ع)

ازش میپرسم چی گفتی به امام رضا (ع) میگه: لَلاااااااااااااااااام (سلام)در حالی که دستشو گذاشته

 توی سینه اش به احترام

بهش میگم چی خوردی تو حرم امام رضا: آآآآآ بَ (آب سقا خونه)

بهش میگم با چی اومدی امام رضا میگه: اَب پیا   (هواپیما)

بهش میگم بَبَیی میگه چی: میگه بَبَ

بهش میگم ماهی چیکار میکنه: تند تند دهنشو بهم میزنه 

 

  

در آستانه شانزده ماهگی

 

بهش میگم فردا صبح مامان جونو اذیت نکنیا: میگه تَشم (چَشم)

هر کس می خواد بره توی حیاط بلند میگه: دیش (یعنی رفت دستشویی)

بهش میگم کو بابا میگه: بَفت (رفت) با حرکت دست

بهش میگم بابا کجا رفت میگه: دیش (یعنی رفت دستشویی)

اسم خاله جونشو صدا میکنه میگه: گگین (نگین)

اسم پسر خاله شو صدا میکنه میگه: دَدرا (صدرا)

به مامان هم میگه : گاگا 

 

  

در آستانه هفده ماهگی

 

بهش میگم دستا خشک شده یه کم کِرم بزن: تند تند دستاشو بهم میزنه یعنی کِرم می زنه.

بهش میگم امیرعلی یه کم عرق کرده یه کم اسپری بزن:دوتا دستشو زیربلغش می زنه ومیگه پیسسس.

بهش میگم یه کمی موهاتوسشوار بزن خُشکل بشی:دستاشو روی موهاش میکشه ومیگه وووووو.

بهش میگم یه کمی اَفترشیو بزن: دوتا دستشو زیر گردنش می بره و اَفترشیو میزنه.

بهش میگم ماه آسمون کجاست: اگه شب باشه ماه رو پیدا میکنه و اشاره میکنه ولی اگه روز باشه میگه

 نی (یعنی نیست).

بهش میگم ماه رو زمین کجاست: دوتا دستشو می زنه رو سینه اش.

بهش میگم تاکسی چه رنگیه: میگه دَرد (زرد)

 

  

در آستانه هجده ماهگی

دایی جونش بهش میگه امیرعلی جان اسمت چیه: میگه امی علی (امیرعلی)

جدیداً یاد گرفته درست بگه ماما.

 به عَمه هم میگه: اَ بَه.

با صدای بلند داد میزنه میگه: دَرافه ( زرافه) یعنی اون کفشمو می خوام که عکس زرافه روش هست.

بهش میگم آقاجون بهت چی میگه : گیگر (جیگر)

بهش میگم کجا بریم میگه: اوجا (اونجا)

از صورتک صدرا رو خیلی دوست داره وقتی حوصله اش سر میره میگه: آج اسم صورتک رو میگه.

 

در آستانه نوزده ماهگی

هرکی تلفن میزنه جناب امیرعلی باید جواب بده.

تلفن رو برمی داره میگه الو سلام تشم بَ بَ.

هر روز صبح زود از خواب که بیدار میشه میگه سلام دارو بَرگی یعنی (سلام جاروبرقی)

بهش میگم شیر می خوای میگه: نَه.

خوابت می آد میگه: نَه.

بریم پیش بابا میگه: نَه.

اسم دایی چیه: میگه: عَیی

اسم خاله ات چیه میگه: گیگین

اسم عموت چیه میگه: آدا (احمد) نمی دونم آدا چه ربطی به احمد داره.

اسم بابات چیه میگه آگِل.

اسم بزرگ چیه (مامان بزرگ) میگه: گَـــگِـگ (ملک)

اسم عمه ات چیه میگه: آمنه تنها اسمی که درست تلفظ می گنه.

اسم پسر عمه ات چیه میگه: اَمی مُمَمَد (امیر محمد).

اسم شوهر عمه آمنه چیه میگه: آگا دِروز. (آقا بهروز)

اسم پسر خاله سحر چیه میگه: دَدرا.

چی دوست داری بخوری میگه: کوکو.

همه اعضای بدنشو کامل بلده و نشون میده حتی !!!!!!!!!.

 

در آستانه بیست ماهگی

همش میگه دَنبالی دَنبالی: (یعنی دمپایی) باباجونشونم رفته براش دو تا دمپایی خریده یه برا خونه خودمون یکی برا خونه مامان جون.

رفته بودیم رستوران طباخ یه چند تا مجسمه اسب تو فضای سبز اونجا کار کردن جیغ میزنه میگه اس اس اس اِده یعنی (اسب اسب اسب بده)

در آستانه بیست و یک ماهگی 

جدیداً یاد گرفته دستشو تو جیبش بذاره بگه دس جی (یعنی دستم تو جبیم هست)

نهم آذر 1391 یاد گرفت  اولین جمله رو بسازه دوس دالم (دوستت دارم با حرکت دست به دور گردن من و بابا)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله پریا
17 فروردین 91 22:04
ای عسل حرف زدنت قشنگه رقصیدنت قشنگه وقتی مامانو میزنی قهر کردنت قشنگه

پاسخ امیرعلی: خاله شما خیلی به ما لطف دارین.

خاله خاطره
19 تیر 91 11:39
بوس امیر علی وماشالااااااااا

پاسخ امیرعلی: مرسی خاله جون ان شاء اله نی نی شما هم یه وبلاگ مثل من و پرهام داشته باشه با یه عالمه عکسهای خوشکل.

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد